جریان خرید لوبیای عروس در پائین همین صفحه نوشتم اگه دوست داشتید
بخونید ..این لوبیا محصول کشاورزی منطقه خوانسار است
لوبیارو که شستم اینقدر خوشرنگ و براق بود که باهاش مثل بچه ها بازی کردیم
من کلمه خوراکیهارو نوشتم دخترم شکل دل و همسرم نقشه ایران خلاصه
جای شما خالی کلی خوش گذشت
این لوبیاست بعد از شستن خوشرنگ و براق
اینم قبل از شستن
شکل دل توسط تهمینه
لوبیا عروس شروع خیس خوردن
بعد از خیس خوردن بیشتر از دو برابر میشود
بعنی خودتون مقایسه کنید دیگه ...قبل و بعد از خیس خوردن
دوستان عزیز اگه حوصله خوندن دارید بخونید شاید برای خودتونم پیش اومده
که دوست داشتید چیزی رو بخرید و خیلی دنبالش گشتید و وقتی بدست آوردید
اینقدر خوشحال شدید که انگار یه دنیارو فتح کردید ..
لوبیای عروس
رفته بودیم ایران سری به فریدن زدیم و درراه بازگشت ازطریق خوانسار
میخواستیم برگردیم چون صبح زود بود ساعت 7 صبح به خوانسار رسیدیم
این شهر نسبت به شهرهای دیگر ایران هم تمیزترو هم پردرخت ترو باصفاتره
مغازه های عسل فروش همه باز بود وحتما میدونید که عسل خوانسار خیلی خوشمزه
و خوش طعمه میخواستیم سوغات عسل بخریم نزدیک یک مغازه که شیشه های
عسل را روی هم در پیاده رو بطرز جالبی چیده بود ایستادیم از شیشه مغازه
چشمم افتاد به یه گونی لوبیای عجیب و خوشگل بنفش کمرنگ با نقش و نگار
بنفش پررنگ و زرد و سفید رنگهای مورد علاقه م با خوشحالی اسم لوبیا رو
پرسیدم چون اولین بار بود که میدیدم گفت لوبیای عروس گفتم دو کیلو برام
بکشید گفت متاسفم تا ساعت 9 صبح ما اجازه نداریم بجز عسل بفروشیم خیلی
دمغ شدم هر چه اصرار کردم و دوبرابر پول پیشنهاد کردم فایده نکرد این
جریان مال دوسال پیشه .........پارسال دوباره رفتیم ایران و دوباره فریدن
اینبار چون داغ لوبیاعروس به دلم مونده بود و کسی رو هم در خوانسار نداشتم
که برام بفرسته ,,,,, قرار شد به جای ساعت 6 صبح ساعت 8 صبح ازشهر
میاندشت راه بیفتیم که ساعت 9 در خوانسار باشیم ........مستقیما همون مغازه
رفتم دیدم اِااااااااااا معلومه چند ماهه که بسته .....دیگه خیلی برام عجیب بود به
راننده ماشین کرایه که خیلی آقا و مودب بود و همون راننده پارسالی بود که شماره
داده بود و بهش زنگ زده بودیم , گفتم .. او هم به بیشتر مغازه ها سر زد و نداشتند
داشتیم از شهر خارج میشدیم که دخترم گفت کی صبحونه میخوریم من گرسنه مه
رفتیم جای شما خالی به یک کافه رستوران تمیز و نقلی و صبحونه مفصلی به قیمت ارزن نسبت به پول یورو خوردیم .......گفتیم یه پفک بخریم پفکهای ایران خیلی
خوشمزه هستند رفتم مغازه بغل کافه رستوران ........که وااااااااااااااااااااای چی
دیدم ؟؟؟؟؟!!!! لوبیا عروس ♥ نمیتونستم باور کنم ......البته رنگش مثل پارسالی
نبود ولی سریع خریدم اینقدر خوشحال بودم که راننده وقتی منو دید گفت خانم گنج
پیدا کردید ؟؟؟؟ خلاصه یافتم آنچه رو که میخواستم .......خوب نه به اون شوق و
نه به اینکه نزدیک یکسال گذشت و تازه درست کردم و دیدم بیخود نبود که دوست
داشتم حتما بخرم ..............خیلی خیلی استثنائی و پخت جالب و بدون دردسر و
اینکه چقدر پر برکته و دولیوانش به اندازه 4 لیوان لوبیای معمولیه .. خدائیش چه
طعمی داره ......در قورمه سبزی هم استفاده کردم و کلی خندیدیم چون اندازه ش به
این خورشت نمیخورد ولی جای دوستان عزیز خالی چه طعمی !!!! داشت
اینم داستان لوبیای سحر آمیز و دوست داشتنی من
♥ ♥ ♥
بله دیگه فکرنمیکردم یه روز برسه با لوبیا تفریح کنیم ههههههه
☻☻☻☻☻☻☻☻☻
☼◄•►♥◄•►☼